زمانی که کوچک بودم بنا به دلایلی مجبور شدم یک سال با پدر بزرگ و مادر بزرگم زندگی کنم..
پدر بزرگ و مادر بزرگ من افرادی سخت کوش و در عین حال قانع بودند .پدر بزرگ پزشک بازنشسته بود و
مادر بزرگ در قسمت مالی شرکتی پر رفت و آمد کار می کرد و در نتیجه مسئولیت غیر منتظره نگهداری از
من باعث مشکلاتی برای آن ها شد ،چون بسیار کوچک بودم و مدرسه نمی رفتم و پدر بزرگ هم قادر به نگهداری
از من نبود نهایتا مادر بزرگم تصمیم گرفت خودش شخصا از من نگهداری کند و بعد از این که به سختی توانست
مدیر شرکت را قانع کند ؛ از آن به بعد ما دو نفری به محل کارش می رفتیم .
برای من تجربه سر کار رفتن با مادر بزرگم بسیار جالب بود .او به من آموخته بود
که باید مدتی طولانی ساکت باشم و من چون تصور می کردم این رفتار عادی
است برایم این کار چندان مشکل نبود . من اغلب از پناهگاهم که نشستن زیر یک میز بزرگ بود خودم را به تماشای
مراجعه کنندگان سرگرم می کردم و از این کار لذت زیادی میبردم .از این زمان تصوری بی انتها از رفتارهای
مختلف از افراد متفاوت مرا با دنیایی دیگر اشنا کرد ..و این که به تعداد افرادی که مراجعه میکردند
میشد رفتارهای متفاوت دید ..و گاهی همان افراد نیز در روزهای مختلف رفتارهایی متفاوت داشتند...
بعد از این دوره نزد مادرم بازگشتم ...
مادرم اعتقاد داشت صحیح نیست که من هر کجا بروم ولی من در درستی این حرف تردید داشتم
،مشاهده آن چه در اطراف می گذرد و مجموعه رفتارهای آنها باعث شکل گیری شخصیت من گردید
..این که از کودکی فهمیدم مردم در زندگی به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند .
آن هایی که به فن زیستن موفقیت آمیز دست یافته اند و آنهایی که هنوز برای رسیدن به این مهارت مشکل دارند.
البته منظور من از یادگیری فن موفقیت آمیز زیستن، جمع آوری ثروت و یا قرار گرفتن در
مراتب بالای یک شغل توأم با اصطراب نیست .
بلکه منظور من مهارت یافتن در به دست آوردن احساس فراموش شده ای
است که پدر بزرگ و مادر بزرگ سخت کوش من در یافته بودند .
بله افرادی که قانع هستند و غالبا بر اساس زندگی در حال و روز به روز عمل می کنند ،
خوشحال تر –سالم تر و دارای طول عمر بیشتری هستند و به طور کلی آنهایی که
هنوز در کشمکش یافتن این احساس اند افراد غمگینی هستند .
راز این قضیه در چیست؟پاسخ تنها در یک انتخاب ساده نهفته است .
همه ما هر روز در زندگی مان در مورد کارهایی که باید انجام بدهیم
دست به انتخاب می زنیم انتخابی که گاهی ما را خوشحال و گاهی غمگین می کند .
اگر این انتخاب ها طبق قوانین درست زندگی باشد از شانس بیشتری برای غلبه بر مشکلات
بر خوردار خواهیم شد این قوانین رازهایی مخفی نیستند و از زیر اهرام مصر به دست من نرسیده اند
بلکه قوانین من بر اساس مشاهده افراد موفق و شاد به دست آمده اند .
افرادی که به طور آگاهانه و یا به طور ذاتی از این قوانین پیروی می کنند .
افرادی که به طور ذاتی فاقد این خصیصه اند اغلب احساس می کنند چیزی را گم کرده اند
و تمام زندگی را در جستجوی آن صرف می کنند و البته گمشده ی آنها چیزی نیست جز خودشان
البته قبول دارم که تغییر رفتار بسیار سخت است ولی دست یافتنی هست ..
خود من هرگز به همه آنها نرسیدم ..من هم مثل بقیه گاهی اوقات از
راه درست خارج می شوم اما می دانم برای بازگشتن مجدد چه باید بکنم .
قوانین من کلیشه ای نیستند مثلا این که قبل از این که از خانه خارج شوی
کفشهایت را تمیز کنی کار سختی نیست ولی احساس رضایت خوبی را در تو ایجاد می کند ..
من هنوزم اعتقاد دارم کفش های تمیز و براق تاثیر روانی خوبی در ارتباط با دیگران دارد ..
البته افرادی هم هستند که به هیچکدام از این قوانین عمل نمی کنند و به نظر هم موفق می رسند
خوب من مطمئنم همه ما به خوبی این مردم که شاید بسیار ثروتمند هم هستند
را میشناسیم ..شاید بی رحم ..دیکتاتور مآب ،غیر قابل تحمل ، و نان به نرخ روز خورباشند ..
ولی من مطمئنم خیلی ها ترجیح میدهند شب ها راحت بخوابند و
خودشان باشند و مثل یک انسان خوب و مهربان زندگی کنند .
من شخصا زمانی که می خواهم بخوابم دوست دارم مروری سریع از
روزی که گذشت داشته باشم و با امیدواری بتوانم به خودم بگویم ..
خــــــــــــــــوب روز خوبی بود این طور نبود؟
این احساس که به دیگران بیشتر از این که صدمه بزنم مهربانی کرده ام ....
قوانین من
1 - وقتی اشتباهی را در سن بالا انجام می دهیم خودتان را سرزنش می کنید
که من که سنی ازم گذشته چرا؟ولی خودتان را سرزنش نکنید
زیرا وقتی شما بزرگتر می شوید لزوما داناتر نخواهید شد ..این را به یاد داشته باشید ..
2 - اگر بپذیری که گذشته ها گذشته و تأسف و افسوس دردی را دوا نمیکند
از حال راضی خواهید بود ..
مگر می توان زمان را به عقب بازگردانید؟
این که بگویید کاش این کار را انجام نداده بودم مشکلی را حل نخواهد کرد .
3_ به نظر من اجتماعی بودن و مهربانی و گذراندن روزی بدون رنجاندن دیگران
بسیار با ارزش تر از داشتن مدرن ترین فن آوری است .
یادت باشه اونا فقط ابزاری هستند برای شاد کردن تو ..
شادی رو میتوان در چیزهای راحت تری جستجو کرد
4 - در زندگی هدف کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشید ..
اهداف کوتاه مدت مانند پله هایی برای اهداف بلند مدت عمل می کنند ..
5 - در طرز تفکر انعطاف پذیر باشید .به دلایل دیگران نیز گوش دهید ..
اگر فکر کنی همه ی جواب ها را می دانی راه به جایی نخواهی برد .
6 - مشاور خود باشید و به ندای عقل و درون خود گوش دهید.
انگار کسی با شما حرف می زند ..این یعنی خود آگاهی..
..بد نیست .گاهی خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید
7 - وقتی کسی از شما سوالی پرسید که از پاسخ مطمئن نیستید ..
سریع جواب ندهید تا 10 بشمارید ..کمی مکث می تواند از بروز مشکلات زیادی جلوگیری کند .
8 - بعضی ها فکر می کنن اگه پای همسایه شون بشکنه اونا بهتر راه میرن .
.با تحقیر کسانی که از تو موفقترند یا خصوصیت برجسته ای دارند تو بالاتر نخواهی رفت ..
9 - قدر چیزهایی که در حال حاضر دارید بدانید سپس به دنبال چیزهای بهتری باشید .
..رمز خوشبختی این است ارزش چیزی که اکنون دارم بدانم
چون چیزهایی که الان دارم واقعی هستند و چیزی که در آینده هست شاید هرگز به دست نیاید .
.پس همیشه در آینده زندگی کردن خطاست.
10 - مرتب و آراسته لباس پوشیدن می تواند به روز شما قشنگی و جلا دهد،
آگاهانه رفتار کنید و به استقبال روز بروید ..
بیدار شوید ، دوش بگیرید ..شوخی و صحبت کنید فموهایتان را شانه کنید .
مسواک بزنیدو لباس تمیز و مرتبی بپوشید و عطر بزنید .
انگار دارید برای یک مصاحبه ی شغلی یا جشن تولد می روید ..
مطمئن باشید آن وقت آن روز هم برای شما شاداب و پر انرژی خواهد بود ...
11 - حتما سعی کنید یک سیستم اعتقادی داشته باشید ،نمی خواهم شعار مذهبی بدهم اما کسانی که
سیستم اعتقادی دارند در مواقع بحران صبر و تحمل بیشتری دارند .
به خاطر ندارم این جمله از کیست ولی به نظرم برای آنهایی که به هیج چیز اعتقاد ندارند
با کمی تعمق بسیار کارساز خواهد بود .
این که بهتر است به خداوند اعتفاد داشته باشی و بعد از مرگ متوجه شوی طرز فکرت اشتباه بوده
تا این که اعتقاد نداشته باشی و بعد از مرگ متوجه شوی که خداوند وجود دارد .
..البته نه صد در صد ولی به نظرم جمله در خور تفکریست
اعتقاد یعنی آرامش از بودن هدف و دعا کردن و دریافت انرژی مثبت ..
حتی اگر تلقین باشد ..زندگی شما را زیبا خواهد کرد
با افراد بی اعتقاد همکلام شدن تنها انسان را به سمت پوچی و مرگ تدریجی سوق می دهد .
12 - زمان اندکی را به خودتان اختصاص دهید شاید تنها 10 دقیقه ..
برای تجدید قوا ...هیچ کاری نکنید فقط عمیق و آرام نفس بکشید
و چشمانتان را ببندید و به صدای تنفس خود گوش دهید ..
13 - یه وقت هایی لازم است به خودمان بخندیم ..
دقیقا عید امسال بود ..من لازانیا درست کرده بودم .بعد از شام قبل از این
که آماده شستن ظرف ها بشم ظرف کثیف لازانیا از دستم افتاد و شکست .
در اون زمان تنها به خودم می خندیدم ..میدونید چرا؟/چون شستن ظرف پیرکس
لازانیا کار سختی هست و خوشحال بودم که این ظرف قبل از شستن شکست نه بعد از اون ...
14 - همیشه احتمال شکست وجود دارد و هرگز نمیدانید کدام قسمت از تلاشتان نتیجه خواهد داد
برای به وجود آمدن یک درخت سیب کاشت 100 دانه لازم است تا یک یا دو عدد به بار بنشیند .
.بعضی از کارها را بدون چشم داشت و تنها به خاطر دلتان انجام دهید مثل 98 دانه ای
که ثمری نداشت هر چند که باعث اطمینان خاطر باغبان از ثمر بخش بودن کِشت است .
15 - هیچ گاه احساستان را سرکوب نکنید .آن ها را به شیوه ی درستی ابراز کنید .
.حتی در زمان عصبانیت فقط تا 10 بشمارید تا کاری نکنید که بعد ها پشیمان شوید .
از کسانی که برای شما کاری انجام می دهند تشکر کنید ..
اگر کسی را دوست دارید به او بگویید
چه اشکالی دارد صبح قبل از رفتن به سر کار پدر و مادرتان را در آغوش بگیرید
میدونین با این کار چه روز زیبایی را برای آنها رقم زده اید؟
16 - این هنر را که چه زمانی باید از موضوع یا شخصی خود را کنار بکشید.در خود پرورش دهید ...
اگر ارتباط و پیوند شما با کار و یا با کسی در حال کمرنگ شدن و تمام شدن و متضرر شدن شما است
به جای این که به خودتان با ادامه آن صدمه بزنید یاد بگیرید که آن را کنار بگذارید.
17 - فرض کنید رئیس یک اداره ،خلبان یک هواپیما، مادر یک خانواده پر جمعیت هستید
اگر مریض شوید چه کسی زندگی شماو کسانی که به شما وابسته اند را اداره خواهد کرد .
.پس از خودتان مراقبت کنید
18 - سعی کنید جوان بمانید :واقعا فکر می کنید جوان ماندن به سن کم است؟
هستند کسانی که در ظاهر جوانند ولی هیچ احساسی از حرارت و شوق و شور در آن ها نیست
و در عوض کسانی هستند که با این که از آنها سنی گذشته است
وجودشان به هر محفلی شادی و خوشحالی می بخشد و همیشه سرحال و شادابند ..
جوان ماندن یک حالت روحی است نه جسمی .
.
19 - به محض این که در بروز و پیش آمدن مشکلی پذیرفتی که مقصر نیستس از آن بگذر .
لزومی ندارد که با مرور دوباره آن به دنبال موردی برای محکومیت خودت